حافظهام دیگه مثل قبل کارایی نداره. خیلی از خاطرههای پیشین رو فراموش شدم. البته یک سری خاطرهها هرگز آدمی رو رها نمیکنه؛ بعضیها رو نمیخوای امّا اونقدر قویِ که نمیتونی باهاش مقابله کنی و البته خیلیها رو خودت با علاقه نگه داشتی. دیروز تصمیم گرفتم اینجا بنویسم. به یادِ گذشته ارزشمند و قابل احترامی که این مکان
مجازی در خودش دارهـ
روزگاری این بلاگ، مملو بود از بازدیدکننده و کامنتهای مختلف. میخندیدیم، همدردی میکردیم، شاد میشدیم، دعوا میکردیم، مشورت میکردیم و خلاصه بگم که زندگی میکردیم. روزانه صد بازدید و کلی کامنت، از گوگل بگیر تا بازدیدکنندههای بلاگفا. اونموقع هیچی از
وبلاگنویسی نمیدونستم. مطالب وبلاگم (عکس، جوک، آموزش، ویدیو، فیلم، موسیقی و...) همه کپی شده بود البته با خلاقیتهای خاص خودم (انتشار بستههای سرگرمی به عنوان مثال) و مخاطبهایی که بیشتر برای صحبت باهم دیگه اینجا جمع میشدیم.
بله، کلی پست رنگارنگ و کلی زمان که برای دعوت از بقیه، صحبت با دیگران، حتی کَلکَلهای دختر و پسری و بسیاری موارد دیگه گذاشتم. با خیلیها آشنا شدم امّا هیچکدوم رو نشد از نزدیک ببینم. با اینحال با برخی اونقدر نزدیک شدم که دنیای ماده و فیزیکی معنایی نداشت.
بگذریم، بعد از کلی تلاش و مطلبگذاری، با دوستانی آشنا شدم و به نویسندههای وبلاگ اضافه شد. چهار، پنج نفر شدیم و برای مدتی، همه با ه وبلاگ شخصی علیرضا...
ادامه مطلبما را در سایت وبلاگ شخصی علیرضا دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ebia1374bia9 بازدید : 170 تاريخ : جمعه 29 دی 1396 ساعت: 19:37